امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

امیرمحمد

عید غدیر

با توجه به اینکه مامانی از سادات بودند روز عید غدیر اول به خانه مامانی رفتیم و سکه های عید را که عمه شادی بسیار زیبا تزئین نمودند هدیه گرفتیم.
22 مهر 1393

اهداء کتاب قرآن در مدرسه

روزشنبه امیر با کتاب قرآن درسی که با روبان قرمز تزئین شده بود به خانه آمد خیلی زیبا تزئین شده بود و طی برگزاری جشنی ، همراه با کیک و آب میوه به بچه ها داده شد. ...
22 مهر 1393

عید قربان و مشهد

در یک سفر پنج روزه به مشهد رفتیم و به امیر خیلی خوش گذششت.اگرچه حاضر نشد ازش عکس بگیریم. اما همان تعداد محدود را هم بزودی قرار می دهم
16 مهر 1393

مطلبی زیبا و آموزنده

مطلبی که در زیر خواهد آمد نوشته آقای شعبانعلی به نقل از سایت ایران خواهد بود - این مطلب به این دلیل در اینجا قرارداده شد تا به این امید که پسرم روزی این مطلب را بخواند . نخستین روز سال تحصیلی، خاطره‌ مشترک همه ماست. این روزها، با شادی و لبخند، خاطرات نخستین روزهای مدرسه‌ خودمان را مرور می‌کنیم. اما، اگر کمی فکر کنیم به خاطر می آوریم که آخرین روزهای تابستان، برای بسیاری از ما، آرام و غم‌انگیز بود. چیزی شبیه غروب جمعه‌ها. احساسی که نسبت به روزهای شروع سال تحصیلی داشتیم و داریم، می‌گذرد. تلخ یا شیرین، در طول زندگی آنقدر شروعها و پایان‌های مهم را تجربه می‌کنیم، که کمتر فرصتی برای به یاد آوردن آن روزه...
3 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرمحمد می باشد